خجالت
بابا : خجالت نکشیدی هندونه به این بزرگی رو تنهاییخوردی و اصلا فکر داداشت نبودی ؟
پسر : برعکس , من همش به داداشم فکر می کردمکه یه وقت سر نرسه.
سرگرمی
مادر : چرا سرت رو گرفتی رو گاز؟
پسر :آخه معلممان گفت وقتی بیدارید سرتان را گرم کنید.
مخابرات
به یه دهاتی می گن :با مخابرات جمله بساز .
میگه : مخا برات آب بیارم.
ختم روزگار
به یکی می گن چرا همیشه مشکی می پوشی ؟
میگه :آخه من ختم روزگارم.
خوشکلی
.به یه الاقه می گن:چرا گوشات این قدر درازه؟
میگه :بلاخره هر خوشکلی یه عیبی داری .
مریض
یه روز مریضه میره دکتر . دکتر میگه : بگو ببینم. چته ؟
مریض میگه : تو دکتری ,از من می پرسی؟
توپولویم...
به اسکلته می گن :دروغ بگو. میگه :توپولویم توپولو , سورتم مثل هلو.
تکنیکی و پکنیکی
به معتاده می گن : فررق تو با ورزشکارا چیه ؟
میگه : اونا تکنیکی کار می کنن ما پکنیکی
فندک
مادر : پسرم, من دارم می رم بیرون .یه وقت به کبریت دست نزنی ها.
پسر : نه مامان جون خودم فندک دارم.